بیش از چهارده سال است که عکاسی میکنم؛ ده سال را در سطح بین المللی گذراندهام. در این سالها از مراسم عروسی و کنسرتها گرفته تا پرترههای فردی، سفرنامهها و رویدادهای بیشماری که نور محیط در آنها بسیار محدود بوده است، عکاسی کردهام.
من هم دوربینهای DSLR نیکون و هم مدلهای میرورلس این برند را در اختیار دارم و هر دو را در شرایط مختلف به کار میگیرم. دوربینهای میرورلس برای من جذابیتهای خاص خود را دارند: سبک، جمعوجور، سریع و بسیار مناسب برای سفر. در روزهای آفتابی، استودیوهای روشن یا خیابانها هنگام غروب، عملکرد آنها واقعاً تحسینبرانگیز است. زمانی که در شهری جدید قدم میزنم یا با تجهیزات کم به دل طبیعت میروم، همراهی بینقصی محسوب میشوند.
با این حال، زمانی که شرایط نوری دشوار میشود — مهمانیهای شبانه، پذیراییهای عروسی، پرترههای کمنور یا عکاسی شبانه در سفر — تجربه من نشان داده است که میرورلسها همیشه قابل اعتماد نیستند. این همان نقطهای است که دوربین DSLR جایگاه خود را در کیف عکاسیام حفظ میکند و به من اطمینان میدهد که در لحظات حساس، هیچ تصویری را از دست نخواهم داد.
در یک سفر اخیر به استرالیا، در بازارهای خیابانی زیر چراغهای کمنور مشغول عکاسی بودم. نور آنقدر ضعیف بود که چشم انسان به سختی محیط را تشخیص میداد. دوربین میرورلس را بالا آوردم تا لحظهای ناب را ثبت کنم، اما فوکوس به سختی عمل کرد. سیستم فوکوس عقب و جلو رفت و زمانی که بالاخره قفل شد، حالت و احساسی که در انتظارش بودم از بین رفته بود.
نمونهای مشابه در کلرادو تجربه کردم. گروهی از دوستان زیر چراغ ایوان در حال خندیدن بودند. دوربین را آماده کردم، منتظر شدم تا منظرهیاب الکترونیکی روشنتر شود، اما تا زمانی که تصویر کامل ظاهر شد، لحظه خنده سپری شده بود.
این مشکل بارها برایم تکرار شده است: در نور کم، میرورلسها برای نمایش یک تصویر واضح در منظرهیاب زمان بیشتری نیاز دارند و حتی در نهایت نیز گاهی نمیتوانند بدون استفاده از نور پیوسته، فوکوس دقیقی ارائه دهند. در استودیو نیز اگر از فلاشهای استروب بدون لامپ مدلینگ استفاده کنم، میرورلسها دچار مشکل میشوند مگر اینکه نور ثابت کمکی اضافه کنم.
این مسئله به ساختار فنی بازمیگردد. دوربینهای میرورلس برای فوکوس به تصویر زندهای که روی حسگر اصلی شکل میگیرد متکی هستند. بنابراین هرچه نور کمتر باشد، عملکرد آنها کندتر خواهد شد. در مقابل، DSLRها دارای ماژول فوکوس اختصاصی هستند که مستقل از تصویر زنده عمل میکند و میتواند حتی در تاریکی نزدیک، کنتراست کافی برای فوکوس سریع بیابد. به همین دلیل است که در یک جشن یا رویداد کمنور، میتوانم از لحظهای به لحظه دیگر حرکت کنم و مطمئن باشم که وقتی دکمه شاتر را فشار میدهم، عکس بدون تأخیر ثبت خواهد شد.
در استودیو نیز این تفاوت آشکار است. وقتی تنها با فلاشهای استروب کار میکنم، DSLR بلافاصله و بدون مکث فوکوس میکند. در حالی که میرورلس نیازمند منابع نور اضافی است. این تفاوت کوچک در عملکرد، برای عکاسان حرفهای اهمیت حیاتی دارد، زیرا در بسیاری از موقعیتها فرصت تکرار لحظه وجود ندارد.
عکاسی بیش از آنکه به امکانات تکنولوژیک وابسته باشد، به اعتماد به ابزار مربوط است. برخی لحظهها در زندگی تنها یک بار رخ میدهند: لبخندی کوتاه، نگاهی میان دو نفر یا حرکت سادهای از دست. اگر دوربین نتواند در همان لحظه عکس بگیرد، آن تصویر برای همیشه از دست خواهد رفت. همانطور که هانری کارتیه-برسون گفته است: «اولین ده هزار عکس شما بدترین عکسهایتان هستند.» من بسیار بیشتر از آن تعداد عکس گرفتهام و آموختهام که ویژگیهای فنی بهتنهایی کافی نیستند. آنچه اهمیت دارد، قابلیت اتکاست. در این زمینه، DSLR اعتماد من را جلب کرده است، در حالی که میرورلس هنوز در شرایط کمنور نتوانسته این جایگاه را به دست آورد.
به همکاران عکاس خود توصیه میکنم اگر در محیطهای کمنور فعالیت دارید، تنها به دلیل اینکه میرورلسها تبدیل به روند روز شدهاند، DSLR خود را کنار نگذارید. هر دو سیستم ارزشمند هستند و هرکدام جایگاه خود را دارند. میرورلس در روز و در سفر بهترین انتخاب است؛ اما در شرایطی که نور محدود میشود و اهمیت لحظه بالا میرود، DSLR همچنان انتخاب مطمئنتر باقی میماند.
خطاب به سازندگان دوربینها نیز باید گفت: ما سبکی و سرعت میرورلس را تحسین میکنیم و مایلیم بهطور کامل به این سیستم مهاجرت کنیم. اما فوکوس خودکار در شرایط نوری ضعیف هنوز عقبتر از چیزی است که DSLRها سالها به ما ارائه دادهاند. نیاز است سرعت قفل فوکوس، حداقل تأخیر در منظرهیاب و توانایی فوکوس بدون نور پیوسته به سطحی برسد که در عمل همانقدر مطمئن باشد که در تبلیغات ادعا میشود. در صورتی که این ویژگیها به میرورلس افزوده شوند، عکاسان حرفهای ابزاری خواهند داشت که بیهیچ تردیدی به آن اعتماد کنند.
تا آن زمان، هر دو دوربین را با خود حمل خواهم کرد، اما زمانی که ثبت یک لحظه تکرارنشدنی اهمیت بیشتری دارد، میدانم کدام ابزار را باید انتخاب کنم. همانطور که پیتر آدامز گفته است: «عکاسی بزرگ درباره عمق احساس است، نه عمق میدان.» و در شرایط نوری محدود، احساس همهچیز است؛ چیزی که حاضر نیستم به دلیل ضعف ابزار، آن را از دست بدهم.
تهیه و تنظیم : اطمینان | نمایندگی دوربین کانن در ایران